به جمعه گردی های اسماعيل نوری علا خوش آمديد

آرشيو کلي آثار   |  مقالات   |   اسلام و تشيع   |  ادبيات، تاريخ، فرهنگ  |  جمعه گردي ها  |  شعرها  |  فايل هاي تصوير و صدا   |  کتابخانهء اينترنتي

مصاحبه ها | فعاليت ها  |  شرح حال  | آلبوم هاي عکس  |  نامه هاي سرگشاده   |  صفحات در قلمرو فرهنگ دربارهء خط پرسيک  |  تماس 

پيوند به درس هاي دانشگاه دنور  |  پيوند به پويشگران  |  پيوند به خانهء شکوه ميرزادگي  | پيوند به کميتهء نجات پاسارگاد  | پيوند به بخش انگليسي

کتاب تئوری شعر | کتاب صور و اسباب | کتاب جامعه شناسی تشيع | کتاب موريانه ها و چشمه | کتاب سه پله تا شکوه | کتاب کليد آذرخش | جستجو

جمعه 23 ارديبهشت 1390 ـ  13 ماه مه 2011

سفارش های بی راهکرد

هيچ توجه کرده ايد که نصيحت و سفارش و نق زدن، از يک سو، و وعده و تهديد، از سوی ديگر، هر يک می توانند از نوع رابطهء گوينده شان با «قدرت» حکايت کنند؟

من فکر می کنم که اگر کمی در اين نکته دقت کنيم می توانيم راهنمائی برای تنظيم توقع مان از مفسران و رهبران و نخبگان سياسی خودمان در خارج از کشور به دست آوريم؛ راهنمائی که قادر است از اتلاف انرژی و وقت ما در کار سياسی مان جلوگيری کند و يا اين اتلاف را کاهش داده و به حداقل برساند. در اين مورد آنچه می گويم ماحصل سفری است که از کودکی به اين پيرانه سری داشته ام و در اينجا می نويسم اش، اما نه به سبک خاطره پردازی که جای آن اينجا نيست.

در دوران کودکی اغلب دوستی از دوستان پدرم را می شناختم که هر وقت در ميهمانی ها به ما بچه ها می رسيد مقدار زيادی نصيحت و سفارش داشت برای موجودی به نام «آدم» که ما هيچگونه شناختی از او نداشتيم و نمی دانستيم چرا بجای اينکه حرف ها و سفارش ها را به خود او بگويد آنها را با ما در ميان می گذارد. او مؤکداً و مکرراً می گفت که «آدم بايد با اخلاق باشد، خيانت نکند، سر قول اش بماند، با پدر و مادرش مهربان و در مقابل شان مطيع و گوش به فرمان باشد، دل ديگران را نشکند و...» و سال ها طول کشيد تا ما بفهيم که اين آدم مورد خطاب سفارش های او خود ما هستيم.

بعدها اما که بقول معروف «آدم» شديم به موارد بسيار ديگری برخورديم که در آنها همان نصايح و سفارش ها اما بدون ذکر نام «آدم» بيان می شد و، در نتيجه، کار را کمی مشکل تر می کرد چرا که هيچ معلوم نبود چه کسی بايد آنها را به سرانجامی در خور برساند. مثلاً، اغلب می شنيدم که ديگران بصورتی مجدانه از اين سخن می گويند که: «اخلاق داشتن چيز خوبی است، خيانت نکردن و یر سر قول ماندن فضيلتی مهم محسوب می شود، مهربان بودن با پدر و مادر و در مقابل شان مطيع و گوش بفرمان ماندن لازم است، و دل شکستن هنر نمی باشد!»

در واقع، ابهام ماجرا در اين بود که غياب «آدم» در ميان اين سفارشات قضيه را از يک سو بسيار عام و گسترده می کرد و، از سوی ديگر، در «آدم» نوعی واکنش اعتراضی می آفريد، چرا که می شد سفارشات را چنين هم تعبير کرد که آدم، يا مخاطب مفقود، آدمی بی اخلاق و بی وفا و خيانتکار است و طرف دارد بصورت اشاره و تلويح به او حالی می کند که بايد در رفتارش تجديد نظر کند.

از آن روزگار تا کنون شاهد مراحل دیگری هم از اینگونه سفارشات از سوی افرادی بوده ایم که معمولا بیشتر کنار گود هستند اما دوست دارند که راهنمائی های ریز و درشت بی نقشه و برنامه را در مقابل دیگران بگذارند.

در عين حال ديده ايم که اغلب «فاعل مشخص» در حوزهء قدرت زندگی می کند و نامشخص شدن «فاعل مشخص» با دوری از قدرت تناسب دارد. شخص قدرتمند می تواند، راست يا دروغ، بجای نصيحت و سفارش «وعده» بدهد. «وعده» همواره فاعل مشخصی دارد و شخص وعده دهنده از موضع قدرت سخن می گويد: «اتوبوس را مجانی می کنيم، شما را به مقام آدميت می رسانيم...»

و در کنار «وعده» می بينيم که «تهديد» هم از همان آبشخور قدرت سيراب است: «شما را بيچاره و در به در می کنيم، پدر جدتان را [از قبر] در می آوريم و می سوزانيم، توی دهن دولت می زنيم و...»

در برابر اين گونه سخن ها است که می توان پرسيد که آيا نبايد نتيجه گرفت که «سفارش بی فاعل» ناشی از ضعف گوينده است و صرفاً برای اسقاط تکليف، يا مهم جلوه دادن گوينده، بيان می شود اما تا به عمل درآمدن فرسنگ ها راه را در پيش رو دارد؟

بخصوص که هيچ معلوم نيست، حتی پس از يافتن و معين کردن «فاعل»، آن بيچارهء مادر مرده قرار است اين سفارشات را چگونه عملی کند و متحقق سازد. شاهد چنين وضعيتی موقعيت کنونی مبارزان داخل کشور است. بسيار می بينم که عده ای همينگونه سفارشات را به ملت ايران می کنند: «ديديد مصری ها خود را نجات دادند؟ شما هم اگر تکانی بخود بدهيد و در جمعيت های ميليونی به خيابان ها بيائيد کار حکومت بزودی ساخته می شود». و اينها را طوری می گويند که انگار تلويحاً گفته باشند که شما از ملت مصر کمتر و کم جربزه تريد، يا غيرت آنها را نداريد.

البته ما، در کلام روزمره، بسياری از اينگونه سفارشات را از مقولهء «از کرامات شيخ ما چه عجب / پنجه را باز کرد و گفت: وجب» می دانيم. مثل اينکه مرتب در گوش مان بخوانند که مهربانی چيز خوبی است، يا وفای به عهد فضيلتی بزرگ است، يا در مقابل ظلم بايد ايستادگی کرد. بسيار خوب، همهء اينها درست، اما چگونه؟ آدمی که گير يک قلدر نکره افتاده و کتک می خورد البته که، اگر می توانست، در برابر ظلم می ايستاد و، در نتيجه، چنين سفارشی برای او حکم نمک بر زخم پاشيدن را دارد.

باری، من از اوان جوانی رفته رفته به اين کنار گود نشستن و سفارش لنگ کردن صادر کردن حساسيت پيدا کردم و اين حساسيت همچنان با من است؛ بطوری که، به محض اينکه سفارشی از اين دست را می شنوم و می خوانم، خونم بجوش می آيد و دلم می خواهد گوينده و نويسنده را پيدا کنم و بگويم که در نزد من تنها سفارشاتی قابل پذيرش اند که راهکارهای عملی شدن شان هم به آنها سنجاق شده باشد. والا اينگونه سفارش دادن حکم آن آدمی را پيدا می کند که دکمه ای را به خياطی برده بود و از خياط می خواست که يک دست کت و شلوار به آن بدوزد. می فرمائيد: «مهتری گر به کام شير در است / شو، خطر کن، ز کام شير بجوی؟» بسيار خوب، اما باور بفرمائيد که اين «شو، کن، و بجو»ی شما برای انجام سفارش تان کافی نيست و حکم همان کنار گود نشستن را دارد و برای گرم کردن و فريب دادن آدم های زود تحريک پذير بکار می آيد. همانگونه که خمينی و آخوندها و مداحان اش در تهران نشستند و صدها هزار جوان برومند را به دم تير و روی مزرعه های مين فرستادند.

و بر اين اساس است که فکر می کنم در جريان مبارزهء اپوزيسيون با حکومت اسلامی فرتوت هم اگر کسی از اينکه «چه کسی چه کاری را چگونه بايد انجام دهد» سخن نگويد و طرح و برنامهء مشخصی را ارائه ندهد بهتر است خاموشی گزيند و سفارش نفرمايد.

نق زدن و شکوه کردن هم آن روی همين سکه و از مقولهء همين سخنان بالای گود نشینان است، البته اگر در کنارشان راه حلی ارائه نشود. مرتب می شنويم که: «اتحاد نمی کنند، با هم دشمنی می ورزند، تجزيه طلب اند، در هيچ زمينه ای با هم توافق ندارد». آيا کم سخنانی از اين دست را می شنويم؟ همه شان را بر عکس کنيد تا ببينيد که بلافاصله تبديل به همان سفارشات «شيخ ما» ئی می شوند: بايد اتحاد کرد، بايد با هم دشمنی نورزيد، بايد دنبال تجزيه نرفت، بايد بر زمينهء توافق ها عمل کرد، و...

«ايراد بنی اسرائيلی گرفتن» (که بيان مطلب به شکل ضرب المثل است و ربطی به اختلافات فلسطينی ها و اسرائيلی ها ندارد) نيز صورت ديگری از همين دست مواضع است. می گويند: «آقا! موضع گيری و اقدام ما در پشتيبانی از مبارزان داخل کشور کار آنها را مشکل کرده و ميزان سرکوب حکومت را بالا می برد. يا ايجاد آلترناتيوی سکولار برای حکومت اسلامی در خارج کشور مآلاً رهبری داخل کشور را ضعيف می کند، و...» و در کنار اين منفی بافی ها نيز هيچ پيشنهاد سارنده ای ارائه نمی شود.

حاصل اين همه سفارش بی فاعل و راهکار، يا نق زدن ها و شکوه های بی حاصل، و ايراد گيری های بی راه خروج، چيزی نيست جز درجا زدن، به بن بست کشيده شدن اميد، و مداوم شدن ظلمات حکومت اسلامی.

و من فکر می کنم تا ما تصميم نگيريم که در برابر اينگونه اظهار نظرها واکنشی پرسشگر نشان داده و از گوينده بخواهيم که در کنار سخنانش لحظه ای هم تأمل کرده و راه حلی نشان دهد، اين وضعيت همچنان ادامه خواهد داشت.

می خواهم بگويم که در اين برهه از زمان ما نيازمند سفارش های سنجاق شده به راه حل هستيم و فرصت آن را نداريم که روزگار را در زير بمباران نصيحت و نق زدن و منفی بافی های صد تا يک غاز به بطالت و بی عملی بگذرانيم.

==============================

ای ـ ميل شخصی اسماعيل نوری علا

esmail@nooriala.com

محل اظهار نظر در مورد اين مقاله:

Your e-mail address:

 

(در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)

[FrontPage Save Results Component]

 

اگر خواستار دريافت مقالات هفتگی من از طريق ای ـ ميل هستيد، لطفاً اين خواست را نيز اعلام کنيد

 

لطفاً از افزودن تصوير در اين ای  ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست.

Your message:             : پيام شما

 

پيوند به صفحهء اصلی

پيوند به آرشيو جمعه گردی ها

 

                    ©2004 - Puyeshgaraan | E-mail  |  Fax: 509-352-9630 | Denver, Colorado, USA