|
از مجموعهء «کليد آذرخش»
چرخندهء بی باک
ايمان دارم به شعبدهء شبانه روز ِ اين چرخندهء بی باک که آسمانش با توست، کوهش با من رودش با توست، دشتش با من
جوانه های کلام را من به خرمی می رويانم تا تو کنار گيسوانت بنشانی و همهء نام ها از نيکنامی تو آغاز می شوند.
سه نام خواستم و جز آينه ای نيافتم تا روبروی تو بنشانم سه ترانه ساختم که سراسر تکرار تو بودند سه ابر از دريا به وام گرفتم که بارانشان زمزمهء نام تو شد و خليج ها به وسوسهء عبور تو تا وسط خشکی پيش آمدند
جغرافيای دريا هندسهء امواج و معماری ِ عطرناک ِ گرداب ها همه از آن تو بود وقتی مرا ـ بی پروای عمر و آرزو ـ می چرخاندند و به سرزمين رقصان خزه ها می بردند
سه بار از تو گذشتم تا به تو رسيدم. 1369 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|