|
از مجموعهء «کليد آذرخش»
صندوق ِ رؤيا
صندوق رؤياهايم را بگشا که من عمر را بی آسمان زيسته ام ـ بی خبر از کهکشانی که در چشم هايم تخم نهاده بود
در کوچه هايم پرسه ای بزن که من عمر را بی تماشا زيسته ام ـ بی خبر از تو که در هر آينه لبخندی نو بر لب داشته ای
بيا مرا بگشا و انزوا بلند را افشا کن تا پايان و کمال دو روی يک خورشيد باشند. 1368 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|