|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» بنويس
بنويس با دست های آرام من که بر دشت آفتابی کاغذ می خرامند و بوته های کلام می کارند ـ وقتی نوشتن بر تن خال مخال آب يادگاری از اوهام است و نيزه های کلمات در خط منظم شعر ترا آواز می خوانند.
بنويس، آری بنويس بر انگشتانم بنشين و قلم را طعمی از شيرينی عشق هديه کن بر چشم هايم بنشين و از اين پنجرهء سالخورد بر جاری شدن خويش بنگر که در کلمات می پيچی در جملات طنين می افکنی و شعری به روشنی ِ آسمان می شوی.
بنويس در من با من که در اين آينه جز عکس تو همه چيز فرو می ريزد. 1365 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|