|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» مثل پرنده پر می کشد
مثل پرنده پر می کشد در قفسی که برايش ساخته ايم و بال هايش با زنجير آشناترند تا با ابرو آفتاب بر آسمانی که شکل سقف ندارد
مثل پرنده ای که دانه هايش را به دست باد می سپرد چرا که می داند دانه برای پوکيدن در ترديدها و دلهره ها نيست
مثل پرنده ای اما ترسيده از گشايش دری بر کنجی که او با تاريکی اش خو گرفته باشد مثل غافلگيری ِ لحظه ای که آفتاب به انتظار تغزل ِ صبحگاهی ِ او نمانده باشد.
مثل پرنده اما پرنده ای که تماشا دارد وقتی می نشيند و دانه می خورد وقتی آب می نوشد و به آسمان می نگرد وقتی پرهايش را می جورد وقتی عاشق می شود وقتی از عشق می ترکد وقتی که شعر می نويسد و مثل هميشه از خون به کلمات پناه می برد. 1366 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|