|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» شيپور می نوازند شيپور می نوازند سرشکسته و بی غرور و بر دهانهء شيپور سه ستاره می چرخند.
گرد فرو می نشيند، ويرانه ها از دل خاک سر بر می کشند، نوای شيپور از صف های بلند بی حرکت می گذرد و بر کرانهء شط لنگر می اندازد.
باد می آيد یکی یکی را سر می زند و بر فراز شانه ای که سه ستاره بر آن می درخشد درنگ می کند.
خاک پوست می ترکاند سبزهء ترسيده سرک می کشد به شيپور گوش می کند خورشيد را می پايد و ميل قد کشيدن دارد.
سه ستاره بر بوته ها می نشينند و علف بوی حسرت و آرزو می گيرد.
شيپور می نوازند جائی در دور دست مردانی بی رنگ پای سندها را امضاء می کنند و مار از شانه های پرستاره بيرون می آيد.
شط از ميان دو پاره خاک می گذرد بی اعتناء به توفانی که بيابان را پاره پاره کرده است.
آنگاه شيپور غروب می کند و بر آسمان ِ هميشه سه ستارهء سرخ به سوی راه شيری پر می کشند. 1367 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|