|
از مجموعهء «سه پله تا شکوه» صنوبر زخمی صنوبر زخمی صنوبر خونين بر متن آسمانی از سرب با خورشيدی سوخته در برگ های سيراب از خاک. *** من از کوهستانی به دشواری ِ تفاهم می آيم و بر پيشانی ام خاک و چين و عرق در انبساط نسيم يکی می شوند. در جانم ستاره ای بر آسمان خط می اندازد و جام شيشه ای ِ نگاهم در رنگين کمان ِ دوست داشتن می شکفد. *** درخت ِ تبر خورده! ـ شيره ای که در رهگذار باد خشونت ِ سنگ را می آزمايد ـ صنوبر عاشق صنوبر تندرست و شکيبا بر متن آسمانی که خانهء پرنده و رهگذار باران است. *** از بيمارستان های سوء تفاهم می آيم از بسترهای دروغ از سلام های تلخ از قلب های بيمار از سةينه های تنگ از نبض های پريشان به تو می انديشم و شفا می گيرم. *** صنوبری که در رهگذار هيچ بادی سر خم نکرده است صنوبری که تنهائی را بر جمعيت ِ فريب ترجيح داده است صنوبری که بوسهء تبر را از نوازش ِ گلفروشان بيشتر دوست می دارد... بر متن ِ آسمانی که از فراخنای پيشانی ِ تو می گذرد. *** تو باورم می کنی و من ـ با شکوه ِ بی پروای ِ صنوبران ِ باغ ـ بر آسمان ِ خاکستر گرفته آتش می گيرم مردمان شعله ام را می پذيرند و به دميدن ِ روز گواهی می دهند. *** آی... خانه ای در ابر دارم خانه ای بر شاخ صنوبر و آسمانم به خورشيد تو مغرور است. *** صنوبر خونين صنوبر تبر خورده صنوبری که می داند روزی بايد زمستان را به آتش خويش بسوزاند... بر متن آسمانی که از پرستاری تو سلامت می يابد. *** پس چاقويم را از شراب بيرون می کشم و بر سينهء صنوبر نام ترا می نويسم، و آسمان ـ در هلهلهء ابر و غوغای باران ـ به رنگين کمانی می انديشد که مثل ِ جعبهء مداد رنگی کودکان از اعتماد و عشق پر است. *** پس آنگاه از نامت شيرهء درختان سر می زند و در رهگذار باد صلابت سنگ و لطافت موم يکی می شود. 1367 |
از ميان شعرهای اسماعيل نوری علا خانه: تماس: Fax: 509-352-9630
|